درس خارج اصول سیدعبدالهادی مرتضوی
99/08/11
بسم الله الرحمن الرحیم
بیان شد روایاتی که به این مضمون آمده است که موافق کتاب مرجح و مخالفت آن منقص است، بر دو قسم است: تارة روایات موافقت کتاب مرجع است و اخری مرجح است.
فعل کلام در قسم اول است که روایات، موافقت کتاب، مرجع قرار داده است و در آن چند روایت وجود دارد:
منها: موثقه ابن ابی یعفور: «وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي يَعْفُورٍ قَالَ وَ حَدَّثَنِي الْحُسَيْنُ بْنُ أَبِي الْعَلَاءِ أَنَّهُ حَضَرَ ابْنُ أَبِي يَعْفُورٍ فِي هَذَا الْمَجْلِسِ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ اخْتِلَافِ الْحَدِيثِ يَرْوِيهِ مَنْ نَثِقُ بِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَا نَثِقُ بِهِ قَالَ إِذَا وَرَدَ عَلَيْكُمْ حَدِيثٌ فَوَجَدْتُمْ لَهُ شَاهِداً مِنْ كِتَابِ اللَّهِ أَوْ مِنْ قَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ إِلَّا فَالَّذِي جَاءَكُمْ بِهِ أَوْلَى بِهِ».[1]
می گوید اگر شاهدی از کتاب برای روایت پیدا کردید، بگیرید و الا برای صاحبش باشد.
مقصود در اختلاف احادیث، تعارض نیست بلکه در مورد روایات متفاوت است که امام علیه السلام در مقام بیان ضابط حجیت و عدم است و جواب ایشان مطلق است که شامل همه اخبار، چه متعارض و چه غیر متعارض می شود و شاهد هم این است که راوی می گوید به بعضی از روایات اطمینان حاصل پیدا می کنیم و به بعضی خیر.
پس معلوم است که درباره مرجعیت موافقت کتاب روایت آمده است.
با این توجیهی که ذکر شد، گفته شده است این روایت از روایات مرجعیت موافقت کتاب است.
منها: روایت سکونی: «وَ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ عَلَى كُلِّ حَقٍّ حَقِيقَةً وَ عَلَى كُلِّ صَوَابٍ نُوراً فَمَا وَافَقَ كِتَابَ اللَّهِ فَخُذُوهُ وَ مَا خَالَفَ كِتَابَ اللَّهِ فَدَعُوهُ».[2]
هر چیزی حقیقتی دارد و هر صوابی نوری دراد و هر چه موافق کتاب است، بگیرید و هر مخالف است از آن دوری کنید.
در این روایت هم موافقت کتاب ملاک حجیت و مخالفت کتاب ملاک عدم حجیت قرار گرفته است.
منها: روایت جمیل: «وَ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: الْوُقُوفُ عِنْدَ الشُّبْهَةِ خَيْرٌ مِنَ الِاقْتِحَامِ فِي الْهَلَكَةِ إِنَّ عَلَى كُلِّ حَقٍّ حَقِيقَةً وَ عَلَى كُلِّ صَوَابٍ نُوراً فَمَا وَافَقَ كِتَابَ اللَّهِ فَخُذُوهُ وَ مَا خَالَفَ كِتَابَ اللَّهِ فَدَعُوهُ».[3]
این روایت هم بدرد استدلال می خورد.
منها: روایت ایوب بن راشد: «وَ عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ أَيُّوبَ بْنِ رَاشِدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَا لَمْ يُوَافِقْ مِنَ الْحَدِيثِ الْقُرْآنَ فَهُوَ زُخْرُفٌ».[4]
اگر حدیث با قرآن موافق نبود، زخرف است.
منها: روایت هشام بن حکم: «وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ وَ غَيْرِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: خَطَبَ النَّبِيُّ ص بِمِنًى فَقَالَ أَيُّهَا النَّاسُ مَا جَاءَكُمْ عَنِّي يُوَافِقُ كِتَابَ اللَّهِ فَأَنَا قُلْتُهُ وَ مَا جَاءَكُمْ يُخَالِفُ كِتَابَ اللَّهِ فَلَمْ أَقُلْهُ».[5]
هر چه روایت از من برسد که موافق کتاب باشد، من گفته ام و اگر مخالف کتاب بود، من نگفته ام.
همه این روایات ناظر به حجیت است که چه خبری حجت است و چه خبری حجت نیست که خبر موافق حجت است و خبر مخالف حجت نیست.
نکته: خبر مخالف دو نوع است: مخالفت به نحو تباین، مخالف به نحو عام من وجه، مخالف به نحو عام و خاص، حال اینکه گفته می شود باید روایت مخالف کنار گذاشته شود، کدام مخالفت را می گوئیم.
این بحث در جلسه بعد ذکر خواهد شد.