درس خارج اصول سیدعبدالهادی مرتضوی
1400/03/26
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اقسام وضع / وضع / مباحث الفاظ- جلسه 143
کلام در فرمایش صاحب کفایه نسبت به قسم سوم و چهارم بود، قسم سوم را ایشان اینگونه ذکر می کنند که وضع عام و موضوع له خاص بود و قسم چهارم را وضع خاص و موضوع له عام ذکر کرده اند.
صاحب کفایه می فرمایند قسم سوم ممکن است اما قسم چهارم استحاله دارد.
جهت امکان و استحاله این دو قسم در کفایه، یک کلمه است، اینکه قسم سوم امکان دارد این است که عام می تواند وجه برای خاص قرار بگیرد و اینکه قسم چهارم استحاله دارد این است که خاص نمی تواند وجه و آینه برای عام باشد.
این کل فرمایش مرحوم آخوند در امکان و استحاله.
توضیح مطلب: مرحوم آخوند می فرمایند قسم سوم که وضع عام باشد و موضوع له خاص، امکان دارد، یعنی واضع هنگام وضع معنای عامی را لحاظ می کند که این معنای عام، وجه و آینه و عنوان برای افراد و مصادیقش باشد که از تصور معنا، تصور افراد لازم می آید و لفظ را وضع کند به ازاء افراد و مصادیق (یعنی خاص وضع کند). بعد مرحوم آخوند می فرمایند تمام قضایای حقیقیه از این قبیل است که طبیعی انسان را لاحظ می کند و موضوع له آنها انسان خاص و مصادیق انسان است.
لذا ایشان اصرار دارد که وضع عام، موضوع له خاص امکان دارد.
اشکال: در اینجا توهمی صورت گرفته است که این قسم سوم هم ممکن نیست و معقول نمی باشد و استحاله دارد. چون هر مفهومی چه جزئی باشد و چه کلی، حکایت نمی کند مگر از خودش، پس محال است که مفهومی از مفهوم دیگری حکایت کند، لذا همانگونه معقول نیست مفهوم خاص بما هو خاص از مفهوم عام یا مفهوم خاص دیگر، همچنین معقول نیست مفهوم عام بما هو عام، حکایت کند از مفهوم خاص.
لذا گفته اند نمی شود وضع عام باشد و موضوع له خاص باشد. در حقیقت این قائل فقط دو قسم وضع عام و موضوع له عام، و وضع خاص و موضوع له خاص را قبول دارد.
جواب: از این توهم جواب داده شده است که اگرچه مفهوم در مقام لحاظ حکایت نمی کند الا از خودش، یعنی مفهوم انسان حکایت نمی کند مگر از حیثیت انسانیت و لکن همیشه اینگونه نیست، بعضی از مفاهیم کلی اینگونه است که از تصور مفهوم، موجب تصور افراد و مصادیق آن بوجهه است، مثلا شما مفهوم کلی، مانند مفاهیم جوهر و عرض مثل حیوان، انسان، سفیدی و سیاهی و... دارید اگرچه این مفاهیم در مقام لحاظ حکایت نمی کند مگر از خودش که جامع بین افراد و مصادیق است و لکن عناوین کلی که از افراد و خصوصیات خارجیه مانند مفهوم شخص و فرد و مصداق انتزاع می شود، در مقام لحاظ از افراد و مصادیق بوجهه می کند. چون این مفاهیم وجه برای مصادیق است و تصور این مفاهیم، تصور بنفسها برای مفاهیم خودش و بوجه برای مصادیق دیگر است.
پس تصور آنها، تصور اجمالی افراد و مصادیق هم می باشد و اگر بگوئید مفهوم حکایت از افراد نمی کند، پس باید بگوئید حکم بر افراد هم نمی شود کرد و محال است، در حالی که اینگونه نیست، لذا گفته اند وضع عام و موضوع له خاص امکان دارد و این توهم بجا نمی باشد.
اما قسم چهارم که وضع خاص و موضوع له عام است، واضع در هنگام وضع اراده معنای خاصی می کند که در حقیقت صدق آن بر کثیر ممتنع است و به ازاء این اراده، لفظ عامی را وضع می کند، در اینجا صاحب کفایه و شاگردان ایشان فرموده اند این قسم مستحیل است و امکان ندارد. چون فرموده اند اگر لحاظ فرد با خصوصیت فردیه باشد، مثل عنوان زید، استحاله دارد که موضوع له آن عام باشد و بدیهی است که زید با خصوصیت فردیه نمی تواند عنوان برای کلی باشد و مفهوما مباین است، چونه می تواند وجه برای آن باشد؟!
به تعبیر بعضی، همان مطلبی که در قسم سوم گفتیم، در اینجا هم گفته می شود که مفهوم خاص بما هو خاص، از مفهوم عام نمی تواند حکایت کند و از مفهوم خاص هم نمی تواند حکایت کند، چون تصور از مفهوم خاص بما هو خاص، تصور خودش و اراده شخص است و نمی تواند تصور برای غیر باشد.
به عبارت دیگر خاص، نمی تواند وجه برای عام باشد و عام می تواند وجه برای خاص باشد.
لذا می گویند وضع عام و موضوع له خاص امکان دارد و وضع خاص و موضوع له عام امکان ندارد و استحاله دارد.
با این حرف جهت چهارم که توضیح اقسام اربعه وضع بود، به پایان می رسد.
تا به اینجا مبحث چهارم وضع به پایان می رسد.
مبحث پنجم در معنای حرفی است که بحث مشکلی است و شاید جلسات فراوانی طول بکشد که به نظر برای امسال همین مقدار 143 درس کافی باشد و درس اصول را به پایان می رسانیم اما درس فقه هنوز ادامه دارد.